لوح حضرت زهرالوح حضرت زهرا (علیهاالسلام) از روایتهای مهم دربارۀ حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و یارانش میباشد. ۱ - جایگاه روایتدر بین روایاتی که از معصومان (علیهمالسّلام) دربارۀ حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نقل شده، حدیث لوح حضرت زهرا (علیهاالسلام) از جایگاه والایی برخوردار است ازاین رو این حدیث را بزرگان فراوانی در کتابهای روایی خود، نقل کردهاند. ۲ - نقل حدیث از بزرگانشیخ صدوق، با ذکر سند از جابر جعفی از امام باقر (علیهالسّلام) از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است: بر مولای خود فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) وارد شدم و در مقابل او لوحی بود که پرتو آن، چشم را خیره میکرد و در آن، دوازده نام بود....» ۳ - نقل روایت لوح فاطمهاو روایتی مفصل دیگری نقل کرده که بخشی از آن چنین است: ابوبصیر از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کند که فرمود: پدرم به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: نیازی به تو دارم، چه وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و آن را از تو بخواهم؟ جابر به او گفت: هر وقت شما بفرمایید. امام باقر (علیهالسّلام )با او خلوت کرد و گفت: ای جابر! آن لوحی که در دست مادرم فاطمۀ زهرا (علیهاالسّلام) دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) دیدی، چه بود و مادرم دربارۀ آنچه در آن نوشته بود، چه فرمود؟ جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) برای تهنیت ولادت حسین (علیهالسّلام) بر مادرتان فاطمه (علیهاالسلام) وارد شدم و در دست او لوح سبز رنگی دیدم که پنداشتم از زمرد است و در آن، نوشتهای سپید و نورانی (مانند نور آفتاب) دیدم و گفتم: ای دختر رسول خدا! پدر و مادرم فدایت! این لوح چیست؟ فرمود: این لوح را خدای تعالی به رسولش هدیه کرده است و در آن، اسم پدر و شوهر و دو فرزندم و اسامی اوصیای از فرزندانم ثبت است. رسول خدا آن را به من عطا فرموده است تا بدان خوشحال شوم. جابر گوید: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روی آن، نوشتم. پدرم، امام محمدباقر (علیهالسّلام )فرمود: آیا میتوانی آن را به من نشان دهی؟ گفت: آری، و پدرم با او رفت تا به منزل جابر رسیدند. او صحیفهای از پوستی نازک نزد پدرم آورد. پدرم فرمود: ای جابر! تو در کتابت بنگر، تا من آن را برایت بخوانم. جابر در کتابش نگریست و پدرم آن را برایش خواند. به خدا سوگند! حرفی اختلاف نداشت. گفت: به خدا سوگند! گواهی میدهم که در لوح چنین نوشته بود: ۳.۱ - محتوای روایتبسم الله الرحمن الرحیم، این کتابی است از جانب خدای عزیز حکیم، برای محمد، نور و سفیر و حجاب و دلیل او، آن را روح الامین از جانب رب العالمین فرو فرستاده است. ای محمد! اسمهای مرا بزرگ شمار و نعمتهای مرا شکرگزار و آلای مرا انکار مکن. من خدای یکتا هستم که هیچ معبودی جز من نیست.... در پایان روایت آمده است: و از صلب او (امام هادی) دعوت کنندۀ به راه و خازن علمم حسن را بیرون میآورم؛ سپس به سبب رحمتی بر عالمیان، سلسلۀ اوصیاء را به وجود فرزندش تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال موسی، و بهاء عیسی و صبر ایوب را دارا است و دوستانم در زمان (غیبت) او خوار شده و سرهای آنان را هدیه میدهند؛ همچنان که سرهای ترک و دیلم را اهدا میکنند. آنان را میکشند و آتش میزنند و آنان ترسان و هراسان میباشند. زمین، از خونشان رنگین شود و صدای فریاد و ناله از زنانشان برخیزد. آنان، دوستان حقیقی من باشند و به واسطۀ آنها هر فتنه کور ظلمانی را برطرف سازم و سختیها و ترسها را برطرف نمایم و بارهای سنگین و زنجیرها را از آنان بردارم. ایشان، کسانیاند که صلوات و رحمت پروردگار بر آنان است و ایشان، ره یافتگان راستین هستند. ۴ - نقل روایت در منابع رواییاین روایت، با اندک تفاوتهایی در منابع روایی دیگر نیز ذکر شده است. [۷]
قرطبی انصاری، القاب الرسول و عترته، ص۱۳.
۵ - پانویس۶ - منبعفرهنگنامه مهدویت، خدامراد سلیمیان، ص۳۶۷-۳۶۹، برگرفته از مقاله «لوح حضرت زهرا علیهاالسّلام». |